نویسنده: زانا دهکُردی، عضو بخش رسانه‌ پژاک

آنچه در برهه کنونی از عمر نظام فاسد ایران قابل توجه است، افزایش منتقدان این نظام از هر قشر و هر طیف روشنفکر و توده‌های خلقی است. جالب توجه این نکته است که علی‌رغم شروع و اوج‌گیری شدید سیاست یکدست‌سازی و خالص‌سازی با عملکردهای مکرر دو جریان «بیت خامنه‌ای» و «جبهه پایداری برخاسته از دانشگاه امام صادق»، اما برعکس آنچه انتظار می‌رفت، بر شمار منتقدان نظام افزوده شده. حتی فراتر از آن، ریزش‌هایی صورت گرفته است. این به معنای بروز شکاف است، اما نه آن شکافی که منجر به تجزیه یا فروپاشی در برهه کنونی شود زیرا خیلی راه مانده تا آن سطح. از میرحسین موسوی گرفته که از نظام عبور کرد، شمار زیادی دیگر شدیدا دست به انتقاد و اعتراض زدند و حتی محکوم کردند و با اعلام عبور از نظام، آن را به چالش با برنامه یکدست‌سازی کشیدند.

جناح‌هایی چون اصلاح‌طلبان متشکل از ۳۱ حزب، در این برهه بشدت به پایه‌های نظام برای سهم‌خواهی خود تاختند و مشروعیت نهادهای آن را زیر سوال بردند اما از نظام عبور نکردند. اینها حتی از سکولاریسم هم حرف نزدند. ورای این، طیف دیگری که زبان به انتقاد گشودند، سلبریتی‌ها و اشخاص روشنفکر و دانشگاهی هستند که برخی عبور خود از نظام را اعلام کرده‌اند و برخی هم بدون عبور از نظام، شدیدا به آن می‌تازند. صادق زیبا کلام و بسیاری آخوندهای دیگر از این دست هستند. کسانی هم همانند مهدی نصیری و مصطفی تاج‌زاده رسما عبور از نظام را سرلوحه برنامه‌های سیاسی خود قرارداده‌اند اما نیاتشان زیر سؤال است. اینها تنها راه را تغییر ساختاری و بسیاری از آنها گذار به دوره سکولاریسم و دمکراسی را فریاد می‌زنند.

طیف دیگر، اشخاص نامدار و استادان دانشگاهی و اقتصاددانان و تحلیلگران هستند که امروز از صدها تریبون رسانه‌ای در فضای مجازی و اینترنتی دهن به انتقاد و اعتراض گشوده‌اند. اکثر اینها که استادان دانش‌گاه‌ها با تخصص‌های گوناگون هستند، حرکت نظام ایران بسوی فروپاشی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را هشدارآمیز می‌دانند. همه اینها سوای مخالفان عضو اپوزیسیون متنوع و متکثر از همه ملیت‌ها در خارج از ایران هستند. بحث کنونی ما بر سر منتقدان و مخالفان در داخل خود نظام است تا با بررسی آن نشان دهیم که آیا ریزش و ایجاد شکاف در درون ساختار نظام شکل گرفته یا خیر؟

یک طیف دیگر، رسانه‌ها هستند. رسانه بعنوان یکی از چهار رکن اساسی انتقاد از سیاست، در ایران با بهره‌گیری از پلتفرم‌های ارتباطات نوین، سکوهای بزرگی برای دادخواهی ایجاد کرده و اگرچه با خفقان‌های شدید روبرو است، اما حتی شمار زیادی رسانه منتقد از اصولگرایان میانه‌رو شکل گرفته‌اند که به برنامه‌های دولت و نه حکومت می‌تازند. موضع‌گیری اینها عمدتا شکایت‌کردن مکرر است ولی چون در حوزه تخصصی اقتصاد و سیاست و یا جامعه‌شناختی تخصص و تبحر دارند، این شکایت‌های آنها صورت یک نوع انتقاد شدید و کوبنده هم به خود می‌گیرد. اینها چون عملا داخل خود نظام هستند، بهتر از کم و کیف مسایل خبردارند و آن را بازتاب می‌دهند.

اساسا با توجه به عبور افراد زیادی از رژیم که نخستین‌های آنها محمد نوری‌زاد بود، امروز بر تعداد این افراد سرشناس افزوده شده است. حتی برخی از آنها یا آخوند بوده و از درون حوزه قم فریاد برمی‌آورند و دانشگاهی هستند و یا از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران. اکثر این منتقدان و معترضان به محض موضع‌گیری قاطع در جریان اصلاح‌طلبی جا خوش می‌کنند، مگر آنهایی که عبور از نظام را صورت داده‌اند.

یکی از عوامل اصلی افزایش ریزش و عبور از نظام، قدرت‌گیری و نفوذ بیشتر جبهه پایداری با خصیصه راست‌گرایی تندرو است. اینها به هر فرد و نهادی از نظام که خارج از مرام آنهاست می‌تازند و در مجلس، صداوسیما و نهادهای سیاسی و اقتصادی حکومت و دانشگاه‌ها لانه کرده‌اند و هر مخالف خود را با تارومار می‌کنند. این خشم شدید و خشک‌آئینی موجب ریزش‌های زیادی در نظام فاسد شده است. این جریان خصوصا زن‌ستیزی را در سرلوحه خود قرارداده است.

بخش اساسی جامعه که عبور از نظام را بصورت طیف‌های متنوع صورت داده، زنان هستند. در میان منتقدان، معترضان و عبورکنندگان از نظام، زنان جایگاه خاصی دارند و بحث آنها متفاوت با مابقی است. زنان یک جنبش اجتماعی، سیاسی و تفکرمحور برای عبور از نظام ترویج داده‌اند و از سلب مشروعیت کامل از نظام تا تغییر ساختار آن، راه بزرگی را طی کرده‌اند. قوی‌ترین جنبش داخل ایران هستند که حتی از دانشگاهیان و اقتصاددانان قوی‌تر هستند.

عامل دیگر، ملیت‌های متکثر با هویت‌خواهی و استقلال و یا استاتوی دمکراتیک و کنفدرالی هستند. ملت‌های کورد، بلوچ، آذری، عرب و گیلک بیش از هر زمان دیگری با تمام قوا گفتمان‌های عبور دمکراتیک از نظام را ترویج داده‌اند که قوی‌ترین و سازمانیافته‌ترین آن، کوردها هستند. موضع‌گیری سیاسی و اجتماعی کوردها هربار قدرت آن را دارد که موجی در ایران به راه بیاندازد. درواقع هر ملیتی که توان راه‌اندازی موج در سراسر ایران را داشته باشد، توان تغییردهی خود را بصورت سازمان‌مند بالا برده است. موقعیت کوردها در ایران هم‌اکنون در این حد است به همین دلیل مقابله رژیم با آنها فراتر از مرزهای خود است و این در تاریخ آن کم‌سابقه بوده.

اساسی‌ترین نیرویی که در ایران در انتقاد و عبور از نظام به بالاترین درجه رسیده، خود جامعه است. جامعه‌ای که یکدست نیست اما در اعتراضات و خیزش‌ها و انتخابات نشان داده که از نظام عبور کرده است. این امر به عینه و محسوس در دوران خیزش‌های ژن، ژیان، آزادی به اوج رسید و کماکان آن موضع‌گیری جامعه مدنی ادامه دارد. پس هم ریزش، هم شکاف و هم عبور از نظام شکل گرفته و بی‌سابقه می‌باشد. این امر شاید در تضاد با دوره خالص‌سازی و یکدست‌سازی باشد، اما نبض نظام را خوب به دست می‌دهد به همین دلیل رژیم مجبور شده که به پزشکیان از جناح اصلاح‌طلبان که تقریبا می‌توان‌گفت یک اصولگرای میانه‌رو است، تأیید صلاحیت داد و چراغ سبز نشان داد تا با افزایش مشارکت انتخاباتی، بخشی از مشروعیت از دست‌رفته خود را بازگرداند، اما گریزی از آن ندارد که ریزش‌ها، ایجاد شکاف و عبور از نظام واقعیت پیدا کرده است که اگر چنانچه یک رکود و یا سقوط اقتصادی شدید رخ دهد، در برروی همین پاشنه نخواهد چرخید و شدت ریزش‌ها، شکاف‌ها و عبور از نظام افزایش خواهد یافت. اکنون عوامل و نهادهای رژیم شروع به حملات گسترده‌تر از ریزشی‌ها، ایجاد‌کنندگان شکاف و عبورکنندگان از نظام دست می‌زند و آنها را متهم به ریای سکولار، دمکراتیک و شبه‌روشنفکری می‌کند و یا کلا آنها را دشمنان نظام خوانده و به زندان می‌افکند. این رویه سرکوبگری رژیم به اعتراضات شدیدتر می‌انجامد و پیامد‌های منفی آن در آینده بروز خواهد کرد.