حیات فرهنگی جمهوری ولایی ایران روبه پایان است

۲۵ دی, ۱۴۰۱

رامین گارا

اصولا حیات یک ملت در گرو حیات فرهنگی هزاران ساله بویژه ارزش‌‌های فرهنگی معاصر آن است. جمهوری ولایی ایران امروز با تحمیل نوع فرهنگ تئوکراتیک قدرت‌گرا که مبتنی بر زور و ستم با منش تمامیت‌خواهی و دیکتاتورمآبی است، فرهنگ طبیعی جامعه را دچار رکود و زوال نموده. قطع‌یقین، فرهنگ و تفکر خلق‌های ایران دچار مرگ نمی‌شود، اما بدست حاکمیت دیکتاتوری شدیدا با آشوب و بحران روبرو می‌گردد. بدون هیچ شک و تردیدی، سنت اجتماعی مبارزه‌گری خلق‌ها به‌واسطه ضاله‌بودن حیات فرهنگی حاکمیت ولایی در خطر است. انقلاب وقتی رخ می‌دهد که حیات جامعه و فرهنگ آن با مخاطرات جدی روبروست. بنابراین، امروز به دلیل اینکه حیات فرهنگی جامعه از سوی حیات فرهنگی رژیم زورمدار دستخوش ناامنی و آشوب گشته، قیام‌ به‌جا و برحق خلق‌ها به‌مثابه واکنش جدی جامعه شعله‌ورگشته. فرهنگ بارور جامعه طبیعی ایران خارج از حاکمیت اقتدارگرا ماهیتی همگرایانه و مشارکتی دارد که با حیات فرهنگی لیبرالیستی ناهمخوان است. این دو تضاد سرمایه‌دارانه و جامعه‌گرای ایرانی امروز در وجود سیاسی – فرهنگی جمهوری ولایی، فرهنگ‌جامعه را رو به زوال می‌برد. لذا طبیعی است که جامعه شدیدا در حسرت حفظ فرهنگ اجتماعی خویش به مثابه رویکرد بنیادینش به انقلاب بیاندیشد. رژیم کنونی ایران با توسل به یک شوک بزرگ انقلاب فرهنگی در اوایل دهه ۶۰ به تثبیت قدرت دست یافت و تمامی مخالفان و دگراندیشان را از میان به‌در برد. امروز به دلیل اینکه حیات و هستی همه جنبش‌های فرهنگی از قبیل «زنان، کارگران، جوانان، روشنفکران، مذاهب و ادیان، طرفداران محیط‌زیست، سیاسیون دگراندیش و ملیت‌ها و خلق‌ها» با خطر آسمیلاسیون، حذف فیزیکی و زوال موجودیت روبرو می‌شوند، به مبارزه علیه رژیم برشوریده‌اند. ارزشهای فرهنگی جامعه متنوع و متکثر در بیش از چهل سال حاکمیت ولایت مطلقه تئوکراتیک چنان به مخاطره افتاده که امروز ناچار به قیام سراسری علیه حیات فرهنگی منسوخ ولایت مطلقه هستند.

از سوی دیگر، حیات فرهنگی خودساخته رژیم تئوکراتیک با برساختن یک نسخه ضعیف از نظام سرمایه‌داری ضعیف با اقتصاد غارت‌گرای لیبرالی که جامعه را با همه موجودیت‌هایش می‌بلعد، در جدال با حیات فرهنگی سرمایه‌داری هژمونیک آمریکا – اروپا در تضاد ژرف و خصومت جنون‌آمیز بسر می‌برد. سالها جدال با غرب این حیات فرهنگی قدرت‌گرای ایران را به حدی رسانده که ناچار شده برای نجات خویش از زوال و سقوط، راهکار سازش را برگزیند. کاملا محرز است که این رژیم یارای رقابت کامل با هژمونی جهانی را ندارد زیرا خود در تمامی عناصر فرهنگی آن یعنی «دولت‌- ملت، سود بیشینه و صنعت‌گرایی» آنهم بصورت ضعیف، تحلیل رفته است. همانگونه که رژیم دیکتاتوری ایران برای فرهنگ‌های غنی و متنوع خلق‌های درون مرزهایش هیچگونه اصالتی قائل نیست، خویش در آن سوی قضیه در رقابت ناکام با هژمونی جهانی کوچک‌ترین ارزشی ندارد.

رویکرد نظام فاشیست ایران امروز باهویت حیات فرهنگی شیعی در رویارویی با موجودیت فرهنگی – سیاسی خلق‌ها خاصه خلق کورد، ملی‌گرایانه می‌باشد. انگیزه اصلی‌اش نیز آسمیلاسیون یا حذف‌ فرهنگی کوردها می‌باشد. امروز اما پیشگامان تجدید حیات فرهنگی در ایران که همانا روند رنساس درونی آن است، در قالب جنبش‌های خلق‌ها و زنان هویدا گشته‌اند. هم حیات علمی و هم فرهنگی بصورت توامان ابعاد کامل رنسانس در ایران را در همه زمینه‌ها از سیاست گرفته تا ایدئولوژی، اقتصاد، اجتماع، محیط‌زیست، هنر و هستی مردمان، تشکیل می‌دهند. به همین دلیل پس از سالها شکل‌گیری نارضایتی‌ها در قالب تظاهرات و تجمعات اقشار و توده‌های جامعه، امروز همه ایران به این نتیجه رسیده‌اند که صرفا با توسل به تحقق انقلاب فرهنگی خلق‌ها در برابر انقلاب و حیات فرهنگی ظالمانه رژیم می‌توانند جهانی نوین مملو از برابری و عدالت برسازند. آنچه بدنبال مرگ ژینا به‌مثابه جنبش انقلابی «ژن، ژیان،‌ آزادی» به وقوع پیوسته، یک امر عادی نه که یک انقلاب و رنسانس بزرگ در حیطه علم و فرهنگ جهت کنارزدن حیات فرهنگی منحط رژیم دیکتاتوری است. بنابراین، از این انقلاب شکوهمند خلق‌ها تنها این نتیجه را استنباط می‌کنیم که بطور جد «دوره حیات فرهنگی جمهوری ولایی ایران به پایان رسیده». رژیم نمی‌تواند تکامل و رشد فرهنگی جامعه را متوقف سازد. سهم جنبش‌های اسلامی جامعه‌گرا در مبارزه علیه حیات فرهنگی فاشیستی و شوونیستی رژیم بی‌شک کم نیست و بخشی از جامعه انقلابی هستند. در این میان، رویکردهای پولیتیک و حقه‌بازی‌های نافرجام حوزه‌های تئوکراتیک حاکمیت اینبار کارساز نخواهند بود و این یک نتیجه‌گیری جامعه‌شناسانه مبتنی بر اصول علمی روز است نه یک حدس‌وگمان نظرورزانه ساده‌انگارانه. اگر تاکنون کسانی و اقشار و محافلی خوانشی اینگونه از انقلاب فرهنگی خلق‌های ایران در برابر حیات فرهنگی مضمحل رژیم نداشته‌اند باید در افکار و عقاید تباه خویش بعنوان خودانتقادی در برابر خلق‌های خیزش‌گر، تجدیدنظر نمایند. مجدانه «شیوه نوین حیات فرهنگی جامعه به نبرد علیه حیات فرهنگی اضمحلال‌گشته رژیم دیکتاتوری برخاسته و در این کارزار انقلابی، خلق‌ها رنسانس خویش را تحقق خواهندبخشید».

پربیننندەترین‌های اخیر
آخرین‌ها بەروزرسانی‌ها

کودار (جامعــه ی دموکراتیــک و آزاد شرق كوردســتان)، نظامی کنفدرال اجتماعی مبتنی بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها به دست خودشان اســت. دموکراسی، آزادی زن و زندگی محیط‌زیست‌گرا را مبنا قرار می‌دهد. نظامی غیردولتی بوده و سازمان‌دهی اجتماعی‌سیاسی، فرهنگی و دموکراتیک جوامع را مبنا قرار می‌دهد.