
انقلاب مبتنی بر آگاهی و بیداری برای آزادی و دمکراسی، سرکوبناشدنی است
۲۶ آذر, ۱۴۰۱تحلیل سیاسی کودار
خیزش انقلابی خلقهای ایران کماکان به انحاء مختلف ادامه دارد. اعتراضات خیابانی، نافرمانی مدنی، تحصنها و فعالیتهای مختلف هم در داخل هم خارج از سوی آزادیخواهان و دمکراسیطلبان استمرار یافته. سیاستهای ددمنشانه نظام فاشیست بصورت بازداشت، شکنجه، حبس، اعدام، سرکوب خشونتبار در خیابان، تهدید و اعمال فشار و زور علیه اقشار خلق و فعالان مدنی، اعتراضات و محکومیتهای داخلی و بینالمللی زیادی را به دنبال داشته. رژیم به خیال اینکه خیزشهای انقلابی خیابانی را کنترل نموده، موجی از اعدامها را آغاز نمود، اما خیزش مردم انقلابی کماکان از بلوچستان تا شرق کردستان و تهران ادامه دارد و اثباتگر تداوم خیزش میباشد.
امروز دستگاه جمهوری اعدام دستکم ۲۶ جوان بیگناه را در ارتباط با خیزشهای خیابانی به اعدام محکوم نموده. همچنین اعدام زندانیان کیفری در کنار اعدام مبارزان خیابان بصورت سیستماتیک افزایش یافته. واضح است که موج اعدام خیزشگران نه از سوی جامعه و نه در عرصه بینالمللی قابلتحمل نیست. وقتی در بلوچستان، شرق کردستان و تهران از جمله در شهرهای زاهدان، راسک، ایلام، دهگلان، تهران، کرج و چندین شهر دیگر اعتراضاتی در ۹۱امین روز برگزار شد، همگان به چشم خود دیدند که اعدامها موجب ارعاب و وحشت مردم آزادیخواه نشده. این خیزشها پاسخی محکم به نظام فاشیست است و جامعه ندا داد که سرکوبها و اعدامها برای رژیم بدون عواقب نخواهدبود. بنابراین صدور احکام اعدام برای مبارزان و پروندهسازی امنیتی برای چهرههای مخالف از هنرمندان گرفته تا ورزشکاران و روشنفکران نقطه امیدی برای حاکمیت زور نیست.
پیشتر در روز ۳ آذر شورای حقوق بشر سازمان ملل ضمن محکومکردن سرکوبگریهای بیرحمانه رژیم ایران، خواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب گردید. متعاقب آن، ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل اخراج گردید. منزویسازی ایران در عرصه بینالملل هزینه سنگینی برای تهران دربردارد. همه اینها درحالی است که رکود اقتصادی، تورم، بیکاری، افزایش فقر و گرسنگی، بالارفتن نرخ ارز و طلا و نابودی حوزههای تولید و تجارت نشان از یک فاجعه و ورشکستگی بزرگ میدهد. این وضعیت وخیم اقتصادی برای جامعه و آحاد آن در حکم یک فاجعه و فروپاشی گسترده میباشد. جامعه این قبیل فشارها را برنمیتابد ولی حاکمیت همه فشارها را در راستای حفظ منافع قدرت و سرمایه خویش اعمال و تحمیل نموده. میرود که زنجیره بدهیها، حاکمیت را به نقطه انفجار برساند. خلقها میدانند که اگر امروز کاری نکنند، فردا دیرخواهد بود و جبران خسرانها سنگین.
نظام فاشیست و اشغالگر جز برنامههای پرجزئیات که از بالا دیکته میشود، هیچ برنامهای برای حل مسایل و معضلات اجتماعی ندارد. برنامه سرکوب و ایجاد خفقان با بودجههای گزاف در راستای به هزیمتکشاندن قیام در خیابان، نوعی خاص از جنگ علیه جامعه است که از دستگاه قضایی ظالم رژیم گرفته تا نهادهای نظامی چون سپاهپاسداران جهت ممانعت از وقوع انقلاب خلقها براهانداخته شده. اینکه هیچ نشانه و علامتی از سوی نظام برای پذیرش حتی کوچکترین مطالبه خیابان دیده نمیشود، عمق فاجعه را نشان میدهد. مشخص است که تهدیدهای این رژیم از حدومرز موجود برای سرکوب خونین فراتر خواهد رفت اما قطعا از عواقب آن رهایی نخواهدیافت.
آزادی زنان و دمکراتیزهنمودن سراسر ایران و شرق کردستان، استراتژی بنیادین قیام و جنبش «ژن، ژیان، آزادی» میباشد. پس از گذشت بیش از سه ماه از قیام و رشد جنبش در تمامی شریانهای حیاتی جامعه که موجب سردرگمی رژیم گشته، سرکوب کامل غیرممکن است. عدم درک پایگاه خلقهای ایران و خصوصیت انقلابی آنها در سطح خاورمیانه، با واقعیت انقلابی موجود ناسازگار میباشد. باید واقف بود که انقلابات خلقهای خاورمیانه به موازات جنگهای تحمیلی و خونبار در خاورمیانه و قفقاز انجام میگیرد پس سیاستهای سرکوبگرانه صرفا بحران و جنگ را تعمیق میبخشد ولی خیزش مردمی را مهار نخواهدکرد.
خلقکورد در خاورمیانه با نابرابرترین جنگ ظالمانه روبرو است و در این میان، ایران با سیاستهای سرکوبگرانهاش در شرق کردستان از لاک خود خارج و عملا به نظام جنگ دولتها علیه جامعه آزادیخواه و دمکراسیطلب پیوسته است. از سویی از عواقب آن سیاست خویش هراس دارد ولی از دیگر سو، در راستای حفظ بقای موجودیت مستبدانهاش خویش راناچار به سیاست سرکوب و خفقان میبیند. واضح است که بحرانهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی محیطزیستی در ایران آنقدر مرگبار گشته که برای فروپاشی نیازی به جنگ نظامی دیده نمیشود. یک مرگ و فروپاشی تدریجی در جریان است. این واقعیت حاکمیت و جامعه ایران غیر از تحول ساختارین برای دمکراتیزاسیون و بازگرداندن اراده به جامعه، راه دیگری ندارد. قیام خلقهای ایران فقط محدود به داخل مرزهای آن کشور نیست، یک ستون داخلی و یک ستون خلقمحور خارجی هم دارد و در بسیاری جنبهها به مراتب پیشرفتهتر، علمیتر و جامعهمحورتر از انقلاب ۱۳۵۷ میباشد. ضعیفبودن اپوزیسیون ایرانی هم موجب توقف آن نخواهدشد. همگان با چشم خود میبینند که خلقهای ایران و شرق کردستان به هیچ قیمتی حاضر نیستند این فرصت عظیم انقلابی و ارزشهای آن که آزادی و دمکراسی حقیقی را برایشان به ارمغان میآورد، از دست بدهند. جامعه با هیجانی وافر وارد یک دوره نوین تاریخی شده و کاملا به وجد آمده. بنابراین کنترل خیزش و سرکوب این میل آزادیخواهانه برای نهادهای سپاه پاسداران و بسیج سرکوبگر جز موفقیتهای جزئی و موقتی، ناممکن است. همه رفتارهای رژیم از خونریختن در خیابان گرفته تا اعدام در زندانها به عینه خارج از قوانین اساسی و حتی قوانین دین هم هست که موجبات خشم فزونتر جامعه آگاه و علممحور را به دنبال داشته. بیداری جامعه به درجهای رسیده که عوامفریبی حاکمیت فاشیست را افشا و بیاثر ساخته.
پس از گذشت بیش از سهماه، آحاد انقلابی و مبارز خلق برای موج دیگری از اعتراضات در روزهای ۲۸، ۲۹ و ۳۰ آذر آماده میشوند. سیاست سرکوب و اعدامهای ضدانسانی موجب شد برخی از اقشار سکوتکرده داخل و خارج هم وارد عرصه اعتراض شوند. قدرت و اراده خلقها برای ابراز وجود به نسبت سهماه پیش چندبرابر گشته و از اعتصاب گرفته تا نافرمانی مدنی، سیر تصاعدی را طی خواهد کرد زیرا پس از سهماه خیزش، توقف به معنای انجماد جامعه و از کف دادن روح زندگی خواهدبود. بنابراین، شاید بخاطر سرکوبها خیزش نوساناتی بیابد، اما متوقف نخواهدشد. استراتژی این انقلاب، «آزادی برای زنان و خلقهای تحت ستم» و «دمکراسی برای جامعه» میباشد. حضور در خیابان، اعتصابات در محلهای کار و نافرمانی مدنی، پیروزی را حتمی خواهد ساخت. خلقهای کورد و بلوچ هم بهمثابه پیشاهنگ و پیشتاز در فرایند تحقق استراتژی کسب آزادی و دمکراسی کاملا سهیمند و موج قیام خلقها را به نحو احسن تقویت نمودهاند. انقلاب مبتنی بر آگاهی و بیداری برای آزادی و دمکراسی، سرکوبناشدنی است.
جامعه دمکراتیک و آزاد شرق کردستان(کودار)
۲۶ آذر ۱۴۰۱ برابر با ۱۷ دسامبر ۲۰۲۲