جنگ اقتصادی علیه ایران و پیامدهای آن

۱۴ آبان, ۱۴۰۱

نویسنده مقاله: رامین گارا – عضو بخش رسانه‌های کودار

امروزه یک جنگ اقتصادی با زنجیره‌ای ممتد از جنگ تجاری، جنگ فناوری و جنگ نظامی ادامه دارد. یک هژمونی جهانی چون آمریکا برای تسلط بر اقتصاد جهانی به آن زنجیره جنگ‌ها نیاز شدید دارد. در مرحله کنونی از سده بیست‌ویکم، جنگ‌های اساسی آمریکا بعنوان هژمونی جهانی و اقتصاد اول جهان، علیه چین انجام می‌گیرد. با روسیه در جنگ نظامی بسرمی‌برد و ممکن است در آینده نزدیک، جنگ تایوان را بر چین تحمیل نماید. دلیل اصلی جنگ اقتصادی آمریکا علیه چین، کسری تجاری در سراسر جهان و رقابت با چین بر سر هژمونی اول است.

از زمانی که چین به یک بلوک اقتصادی و تجاری قوی در سطح جهان مبدل شده، آمریکا با کاهش رشد تجارت جهانی روبرو شده که پیامدهای آن، خطر سقوط از پایگاه اقتصاد نخست جهان است. به همین دلیل اقتصاد جهانی از ژانویه سال ۲۰۱۸ علنا و عملا شاهد وقوع جنگ اقتصادی میان آمریکا و چین بوده است که بسیار پیچیده و دارای سلسله‌های ممتدی از انواع رویارویی‌های سیاسی و اقتصادی می‌باشد و می‌رود وارد فاز نظامی در آینده نزدیک شود. آنچه عیان است، پیامد این رقابت شدید آمریکا – چین بلوک‌بندی اقتصادی و حتی نظامی را هم به دنبال خواهد آورد. آمریکا رسما در سند استراتژی امنیت ملی خود چین را رقیب تهدید‌آمیز برای خویش توصیف کرده و همه راه‌های اقتصادی برای مهار چین را دربرگرفته است.

میان این دو بلوک جهانی، ایران چه جایگاهی به لحاظ اقتصادی، سیاسی و نظامی دارد؟ بی‌شک ایران از هر سه حیثت قابل مقایسه با پیشرفت‌های آمریکا، چین و روسیه نیست. جنگ اقتصادی آمریکا علیه چین در یک بخش عمده، ایران را نیز مورد هدف قرار داده است. آمریکا با بکارگیری قدرت ناتو، برای برهم‌زدن مثلث ایران، روسیه و چین، جنگ اوکراین را به راه انداخته و روسیه را مشغول نموده تا فارغ از دغدغه‌های رقابتی مسکو، به نبرد اقتصادی – تجاری با چین برود و از مسیر آن، ایران را نیز تحت فشارهای حداکثری قراردهد.

بنابراین نتیجه می‌گیریم که امروز آمریکا بعنوان یک برخورد استراتژیک، در اولویت نخست، با ایران سر جنگ اقتصادی دارد نه نظامی ولی گزینه نظامی هیچگاه از نظر واشنگتن منتفی نیست. اعمال تحریم‌ها با سیاست فشار حداکثری دهه‌هاست ادامه دارد و در ده‌سال اخیر بسیار شدید شده است. این تحریم‌ها از سوی کنگره آمریکا که بازتاب‌دهنده اراده ملی آن کشور است، اعمال گشته. بدلیل اینکه این اقدامات تحریمی به نتایجی در تضعیف اقتصاد ایران دست‌یازید، اقدام به کشتن قاسم سلیمانی نمود تا ضربه‌ای دیگر به بعد خارجی قدرت ایران در سطح خاورمیانه بزند. دلیل کشتن سلیمانی هم موفقیت آمریکا و همپیمانانشان در شکستن دست‌وپای ایران در کشورهای همسایه آن بود و روز به روز ایران به داخل مرزهایش محدودتر گردانده می‌شود. پس به این نتیجه می‌رسیم که آمریکا از مقوله برجام برای رفع تنش با ایران و مآلا برداشتن تحریم‌ها و ترک جنگ اقتصادی علیه تهران، اقدام نمی‌کند. اساسا از بازی برجام برای پیشبرد اهداف متخاصم اقتصادی – تجاری و کسب امتیازات سیاسی استفاده می‌نماید. چه‌بسا در اولویت استراتژی‌ها و برنامه هژمونی آمریکا در سطح جهان نیز، جنگ اقتصادی در سال‌های اخیر قرارگرفته و دیگر مانند لشکرکشی به افغانستان، عراق و سوریه به اقدام نظامی عجولانه و خشن دست نخواهد زد. همیشه گزینه نظامی را بعنوان کارت فشار روی میز حفظ می‌کند و در اولویت نخست، جنگ اقتصادی را پیشبرد می‌دهد. به این جنگ شدیدا نیاز دارد. به همین دلیل همیشه گزینه فعال‌ساختن «مکانیسم ماشه» به معنای بازگرداندن همه تحریم‌های سازمان‌ملل را بعنوان کارت فشار، حفظ می‌کند. زیرا نظام سرمایه‌داری با قدرتمندی مداوم سرمایه و اقتصاد پابرجا می‌ماند. جنگ آخرین گزینه و از سر ناچاری علیه دولت‌های قلدر صورت خواهدگرفت.

 با این اوصاف، نظام سرمایه‌داری و هژمونی جهانی با فلاکت‌بارترین بحران‌های سرمایه و اقتصاد روبرو شده و این تنها وضعیت برای سقوط آمریکا از پایگاه ابرقدرت نخست جهان خواهد شد. تقلای آمریکا که در جنگ‌های نظامی دودهه گذشته در خاورمیانه شکست خورده، بصورت جنگ اقتصادی افزایش یافته و دیگر با تغییر رویه نظامی صرف به جنگ اقتصادی گسترده، ماهیتی پیچیده به خود گرفته است. ناچار است با جنگ اقتصادی به جنگ جهانی سوم ادامه دهد به همین دلیل درگیری‌های نظامی در کوران جنگ جهانی سوم امروز بصورت پراکنده و کنترل شده انجام می‌گیرد. البته سلسله جنگ‌های اقتصادی – تجاری شدید آمریکا در ابعاد جهانی تنش‌های نظامی را هم افزایش خواهد داد و به‌مثابه آخرین گزینه همیشه جنگ‌هایی به وقوع خواهند پیوست. در ماه‌های پیش‌رو پس از جنگ اوکراین، اشغال قریب‌الوقوع تایوان بدست چین، از احتمالات قوی است.

با درگیرشدن روسیه و چین به جنگ اقتصادی  و نیز جنگ نظامی در اوکراین و تایوان، آمریکا با فراخ‌بالی بیشتر به تسویه حساب با ایران خواهد پرداخت. از وقتی که ایران وارد سازمان اقتصادی – تجاری شانکهای هم شده، آمریکا بطور جد جنگ اقتصادی علیه تهران را پیچیده‌تر ساخته است. بنابراین چه در قالب احیای برجام و چه بصورت درگیری نظامی، ایران تسلیم هژمونی جهانی خواهد شد. در چنین اوضاعی نیز تنها گزینه‌ای که برای خلق‌های ایران منفعت بنیادین در بردارد، قیام برای کسب آزادی در خیابان است. چه‌بسا نابودی اقتصادی، در درجه نخست به دست سپاه پاسداران و در درجه دوم به واسطه سیاست‌های هژمونیک آمریکا، رقم می‌خورد. تقریبا بطور تخمینی از بیست الی پنجاه‌درصد کل اقتصاد ایران در دست سپاه پاسداران انحصاری شده و بزرگترین ضربه مرگبار را بر پیکره معیشت جامعه وارد آورده است. فلذا قیام برای رهایی از این وضعیت اسفبار داخلی و خارجی تنها گزینه روی میز جامعه ایران می‌باشد.

مرتبط با این پست
پربیننندەترین‌های اخیر
آخرین‌ها بەروزرسانی‌ها

کودار (جامعــه ی دموکراتیــک و آزاد شرق كوردســتان)، نظامی کنفدرال اجتماعی مبتنی بر حق تعیین سرنوشت ملت‌ها به دست خودشان اســت. دموکراسی، آزادی زن و زندگی محیط‌زیست‌گرا را مبنا قرار می‌دهد. نظامی غیردولتی بوده و سازمان‌دهی اجتماعی‌سیاسی، فرهنگی و دموکراتیک جوامع را مبنا قرار می‌دهد.