تحلیل اوضاع سیاسی
جامعه دموکراتیک و آزاد شرق کردستان(کودار)
اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران بحرانیتر از آن است که تصور میشود. اساسا به دلیل جلوگیری رژیم از فعالیت آزاد رسانهای و حقوقبشری، بسیاری از آمارها، رویدادها، جوانب فوقبحران موجود و فسادهای فراگیر بازتاب نمییابد. نقض حقوق بشر آنچنان چندلایه و گسترده است که موارد اعدام، بازداشتهای گسترده در شرق کردستان، احضارها، محکومیتهای متعد، فشار علیه زندانیان، منع آزادی بیان و اندیشه و سرکوب تجمعات کارگران و معلمان تنها بخشی از فوقبحران گریبانگیر نظام خودکامه میباشد. امروز کاملا احراز شده که این ستمهای رژیم از جانب جامعه مدنی قابل تحمل نیست به همین دلیل اعتراضات سراسری معلمان، کارگران و اصناف مختلف چون بازنشستگان و مالباختگان گستردهتر و زنجیرهای گشته است که نیاز فوری به یک گشایش از راه قیام در کف خیابان را محرز گردانده. همه این اعتراضات در آستانه همان گشایش بزرگ و دمکراتیک قرارگرفته و نظم خاص خود را یافته است. رژیم در هر بار سرکوب دچار خسرانهای بزرگی علیه جامعه مدنی میشود. برنامه و مسئولیت اصلی دولت رئیسی، جلوگیری از گذار خلق از فاز اعتراضات به فاز خیزش سراسری است. حتی تمامی هدف او در مذاکرات وین نیز مهارکردن اعتراضات با رفع تحریمها بصورت ظاهرسازانه و عوامفریبانه است.
ستم، سرکوب و فساد علیه خلق کُرد در شرق کردستان فراتر از سایر نقاط ایران است، به همین دلیل آمار بازداشتها و زندانیکردنها طبق برنامه امنیتی ـ سیاسی رژیم جهت سرکوب مستمر، افزایش یافته. در بهمنماه دستکم ۴۱ فعال کُرد بازداشتشدهاند که نشانه تصمیم نظام فاشیست برای سرکوب سیستماتیزه و برنامهریزی شده علیه هرگونه فعالیت خلقمان برای حصول آزادی است. تمامی این فشارها بخشی از جنگ رژیم برای به نتیجهرساندن قطعی سیاست نسلکشی علیه خلق کورد و سایر خلقهای تحت ستم میباشد. مسلما این فشارها خاصه بازداشت فعالان کُرد منجر به افزایش مخالفهای تودهها و اقشار علیه نظام خودکامه گشته که نشانههای آن بصورت ابراز نارضایتیهای مدنی و دمکراتیک را هر هفته مشاهده میکنیم. مهمتر از همه، امر مقاومت خلق کُرد شرق کُردستان علیه تمامی فشارهای سیاسی ـ امنیتی رژیمی است که عرصه را بر هرگونه آزادی مدنی تنگنموده و خلقمان را به هراس آورده.
اعتراضات سراسری معلمان در هفت ماه گذشته با برگزاری ۸ تجمع و دو تحصن سراسری در صدها شهر ایران و شرق کُردستان در کنار اعتصابات گسترده کارگران و سایر اصناف و تشکلها شبیه اساسا حرکتی مدنی و دمکراتیک است که جامعه مدنی را بسوی رسیدن به آستانه یک قیام گسترده سوق داده. این اعتراضات را نمیتوان صرف معیشتی و صنفی دانست، بلکه در قالب آن، نماینده کل جامعه در جریان یک نبرد واقعی اما دمکراتیک علیه دیکتاتوریت و خودکامگی رژیم گشته. سمتوسوی این ایستار دمکراتیک جامعه طوری است که خود دستگاه فاشیست ایران جنگ علیه جامعه را آغاز کرده. هدف اصلی آن را نباید به مطالبات صنفی و معیشتی تقلیل داد زیرا در افق آن مطالبه بنیادین «عدالت اجتماعی، آزادی جامعه و دموکراتیزاسیون» قراردارد. بر همه اپوزیسیون و مخالفان است که به این آرمان تعیینکننده آینده خلقها، هوشمندانه بیاندیشند و با التزامی عملی از آن حمایت نمایند.
در ۸ ماه اخیر دولت و نظام فاشیست خواستند به یک رستوراسیون جهت وصلهپینه و سرپوشگذاشتن بر مقوله اعتراضات معلمان و کارگران با قانونسازی کاذب دستبزنند، اما استمرار اعتراضات سراسری اثبات کرد که این تلاشها از قبل شکستخورده بوده. وقتی در سراسر ایران آموزش رایگان بعنوان حق طبیعی و مسلم خلقها و نیز در شرق کُردستان آموزش به زبان کُردی به مثابه بنیادینترین حق خلقمان مطالبه میگردد، این نشانه یک خیزش فراصنفی است که به کل جامعه میاندیشد. افکار عمومی ایران و شرق کُردستان هم موافق این مطالبات دمکراتیک میباشد که همین امر موجب هراس و آشفتگی رژیم از اعتراضات گشته. لذا دولت، مجلس و دستگاه قضایی رژیم با پیروی از برنامههای بیت خامنهای از برنامه نهادهای حکومتی گرفته تا مذاکرات برجامی وین مشغول دسیسهچینی برای طرحریزی یک نقشه گسترده جهت خاموشساختن جامعه معترض هستند. مذاکرات وین هم نوعی مماشات دو طرف جهانی و ایرانی برای سرکیسهکردن خلقهای ایران است. هدفی چون برقراری عدالت اجتماعی و احقاق حقوق بشر در آن محلی از اعراب ندارد. مذاکره بر سر معیشت و سرمایههای خلقها در بازار مکاره تمدن جنگافروز غرب میباشد. مطالبه حقوق در کف خیابان، ضرورت یک قیام بنیادین را گوشزد نموده و این زنجیره تمهیدات قیام بنا به رویدادهای جاری، گسسته نخواهد شد. زیرا مهم این است که جامعه برای احقاق حقوق خود مصمم گشته و به اقدام عملی امیدوارکننده دستزده که از شعارها گرفته تا اهداف خود را تا حد زیادی مشخص ساخته.
دولت رئیسی نیز سیاست سکوت با وعدههای پوشالی به خلقها را درپیشگرفته و دامنه بحرانها آقدر گسترده و ویرانگر است که مشخص است نظام فاشیست توان گذار از وضعیت کائوتیک آن را ندارد. دستبه یکیکردن مجلس، دولت و قضائیه برای فریب مطالبهگران اعتراضات تاکنون ره به جایی نبرده و جامعه با عدم ترک کف خیابان اثبات نموده که به سطح بیداری و آگاهی قابلتقدیر رسیده. به دلیل ساختاریبودن بحرانهای عدیده نظام ایران، هیچ طرح و لایحهای درمان قطعی و همیشگی نخواهد بود و تنها راه، استمرار مطالبهگری اصناف، اقشار و تودهها تا آزادی جامعه مدنی و تغییر ساختار کنونی دستگاه فاشیست است.
مصوبه مجلس رژیم فاشیست مبنی بر «طرح صیانت» صرفا جهت محدودکردن حوزه اینترنت نه که همه آزادیهای مدنی بود که از همان روز به یمن موضعگیری و اعتراضات جامعه آگاه، فاقد اعتبار گشت. البته باید هوشیار بود که این طرح اساسا تدابیر فاشیسم حاکم جهت جلوگیری پیشاپیش از گستردهترشدن اعتراضات به سطح یک قیام، میباشد. این مقاصد رژیم سریعا لو رفت، زیرا درصدد سدنمودن جریان سریع اطلاعرسانی اجتماعی یعنی نیاز حیاتی اعتراضات و خیزشها است. جامعه هم فراتر از واکنش و انتقاد، صریحا و بصورت رادیکال آن را رد نمود. البته مقوله بنیادین، افشای خواست رژیم برای اعمال سرکوبگری بیشتر در برههکنونی است. بنابراین از ترس یک قیام، به تمهیدات اولیه برای جنگ گستردهتر علیه «کف خیابان» دست میزند.
در روزهای اخیر بسیاری جریانات رقیب سیاسی از طیف ناسیونالیستها، نژادپرستها و اقتدارطلبان هم در داخل ایران و هم در درون طیفهای مختلف اپوزیسیونی خارج با تبلیغ برخی افکار مسمومشده ملیپرستی و فاشیستی سعی در زهرآگین کردن اعتراضات و صفوف متحد خلقها دارند. بنابراین در مقابل اینگونه خوراکهای مسموم رسانهای لازم است خلقهای ایران و شرق کردستان هوشیار باشند چراکه در برهه سیاسی کنونی، برای رسیدن به آزادی و دموکراسی مطلوب جامعه مدنی، اتحاد خلقها در درجه نخست اهمیت و اولویت قراردارد و هرگونه تفرقه و اندیشه مسموم که برادری خلقها را برهم بزند، یک نه بزرگ به اعتراضات جاری در ایران و شرق کردستان و خدمت آشکار به رژیم فاشیست و ریختن آب در آسیاب نظام خودکامه خواهد بود. چهبسا اعتراضات معلمان و کارگران و مقاومت زندانیان در کنار سایر تودههای جامعه به نماد اتحاد سراسری مبدل شده پس هرگونه اندیشه زهرآگین آن را دچار مسمومیت و انشقاق خواهد ساخت لذا به بیداری افکار عمومی نیاز مبرم هست.
خود رژیم در داخل نیز با خویش صاف و صادق نیست و دچار چنددستگی، اختلافات و آشوب در صف اصولگرایان و اصلاحطلبان در همه نهادهای حاکمیتی شده و دلیل آن هم این است که نمیدانند با این جامعه معترض و بیدار چه رفتاری درپیش بگیرند که عواقب خطرساز به دنبال نداشته باشد. بنابراین قیام نزدیک خلقهای ایران در برهه کنونی در فاز نبرد میان جامعه و دولت در کف خیابان قراردارد و محدود به مطالبات معیشتی و صنفی نیست. چهبسا بحران اقتصادی ژرفتر از آن است که بتوان اعتراضات را به حد یک مطالبه صنفی محدود تقلیل داد. همین گستردگی آرمانی اعتراضات برای آینده آزاد موجب گشته رژیم علیه جامعه معترض، شمشیر را از رو ببندد. بحران اقتصادی به میزان مساوی در حوزههای سیاست، ایدئولوژی، اجتماع، امنیت و نظامیگری و دیپلماسی بازنمایی شده و نظام قدرت حل آن را ندارد. در کنار آن هم اوضاع بینالملل و خاورمیانه به دلیل تشدید مراحل جنگ جهانی سوم با کانونیت کردستان، بسیار وخیمتر گشته. اگر چه ترکشهایی از این جنگ گاه به کشورهایی از یمن، سوریه، لیبی و امروز نیز اوکراین میرسد، اما کانون آن کماکان کردستان است.
مقاومت خلق کرد علیه این جنگ از سال ۱۹۸۵ علیه جنگافروزی هژمونیهای بیرحم جهانی ادامه داشته و امروز در مرحلهای قراردارد که تسلیمپذیری را با تمام قدرت رد نموده و پیشرفتهای بسیاری در سایه مقاومت همهجانبه و در رأس آن گریلایی بدستآورده. در مرحله کنونی کردستان زیر منگنه جنگ و رقابت دول فاشیست علیه یکدیگر قراردارد که صورت ایرانی آن علیه خلقمان یک سرکوب دولتی نه که یک جنگ تمامعیار جریان اصولگرا با قصد نسلکشی در مراحل و فازهای مختلف میباشد. بنابراین در این اوضاع منطقهای و بینالمللی، نه خلقهای ایران به تنهایی قادر به گذار از وضعیت کنونی جنگ جهانی سوم با کاراکتر خاص و پراکنده آن هستند و نه خلق کورد یکه و تنها قصد رسیدن به آزادی را دارد. این است که خلقمان اتحاد با همه خلقهای منطقه را استراتژی ریشهای قرارداده. مرحله کنونی واکنش خلقها علیه نظام واپسگرای دولتهای حاکم بر خاورمیانه است و پیشاهنگی این جریان انقلابی خلقی را خلق کورد بر عهده گرفته. قطع یقین جامعه ایران و شرق کُردستان هم با اعتراضات و واکنشهای کنونی خود متوجه اهمیت اوضاع جاری گشته و آماده هرگونه خیزش برای رهایی از خطر اوجگرفتن جنگ جهانی سوم است.
ما همچو جامعه آزاد شرق کردستان(کودار) «اتحاد خلقهای ایران و شرق کردستان» برای ایجاد تحولات بنیادین ساختارین را در استراتژی خویش قراردادهایم و تحقق برساخت یک سیستم دمکراتیک و کنفدرالی را که از اعتراضات مدنی کنونی جامعه ریشه میگیرد، تنها هدف خود میدانیم. مسلما بحرانهای موجود در ایران و مواضع خشن نظام خودکامه به نقطهای رسیده که رژیم باید لاجرم تن به تغییر و تحول دمکراتیک دهد اگرنه روند دیالکتیک سیاسی ـ اجتماعی کنونی در مسیر تحول بنیادین، قابل مهار نیست. جامعه شرق کردستان نیز اهداف خود برای تحول و کسب آزادی را که از قیام سوم اسفند ۱۳۷۷ بنانهاده را امروز مصرانه پیگیری میکند و امیدواری به مقاومتهای خلق کُرد بیش از پیش گشته.